گلنازگلناز، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

برای نی نی عزیزم

14 ماهگی

الان که سال ٩١داره تموم میشه تو هم داری به پایان ١٤ ماهگیت میرسی . به نظر من پیشرفتت در تمام زمینه ها خوب بوده . هم از نظر هوشی و هم از نظر حرکتی . دیگه به طور کامل راه میری (خیلی وقته ) .فقط لازمه هر چیزی رو فقط یک بار بهت بگیم و تو سریعا یاد میگیری .هر کاری رو زود یاد میگیری و میخوای تقلید کنی . تازه جدیدا حسادتم میکنی . هر کی رو که دوست داری میگی هیشکی دیگه طرفش نره . اگه بابایی دست منو بگیره تو شروع میکنی به جیغ زدن . چند روز پیش هم که خاله کنار بابابزرگ نشسته بود و دستشو انداخته بود به گردن بابا بزرگ تو شروع کردی به دعوا کردن خاله و بابا بزرگو میزدی که به خاله بگه از پیشش بلند بشه . کلی همه خندیدیم . اگرم من یه نی نی دی...
29 اسفند 1391

29 اسفند 91

سلام عشق من ، سلام همه هستی من امروز ٢٩ اسفند ٩١ هستش ساعت ١١/٣٢ تقریبا ٢٧ ساعت مونده تا سال تحویل. امسال دومین عیدیه که کنار هم هستیم و من از این بابت خیلی خوشحالم .چون تو خونمونو هزاران بار گرمتر کردی . امسال هر روزمون با تو عید بود . خوشحالم که هستی ، خوشحالم که تو و بابایی کنارم هستین . دوستون دارم و سال خوبیرو برای هر دوتون آرزو میکنم . انشاءا... سالهای سال عید رو کنار هم بگذرونیم و هر سال برامون سالی بهتر از قبل باشه . مخصوصا برای تو گل نازم . امیدوارم هر سال برات سالی پر از شادی ، شکوفایی و بالندگی باشه . ازالان میگم : عیدت مبارک گل من   ...
29 اسفند 1391

دوست دارم

سلام گل نازم الان ساعت 12 و 54 دقیقه چهارشنبه 16 اسفند 1391 و شما مثل یه فرشته کوچولو خوابیدی .منم از فرصت استفاده کردم و اومدم برات بنویسم . چند تاکلمه جدید یاد گرفتی ، یعنی داری یاد میگیری که هر کسی یه اسم داره و اسم هر چیز یا کسی رو بگیم تو هم سریع با اون زبان بچه گانه ت میگی مثلا : عمه عمو آدو( آرزو ) ادم(اکرم) قربون اون زبون کوچولوت برم شیرین بیان هر کدوم از عروسکاتو که بر میداری هر اسمی ما براشون گفتیم تو هم میگی ، مثلا من یه عروسک دارم که اسمشو گذاشتم : "شو شو " تو هر موقع میری برش میداری میگی "تو تو " یا یه عروسک داری که از مکه برات سوغات اوردن وبابایی اسمشو گذاشته دختر عرب تو هم هر موقع میبینیش میگی " ادب" ولی ت...
16 اسفند 1391

جشن تولد نفس خانوم

عشق من جشن تولد یک سالگیتو گرفتیم و خیلی خوش گذشت ،همه بودن غیر از عمه سهیلا و دایی حسین که خیلی جاشون خیلی خالی بود . من از چند روز قبلش استرس داشتم ولی خدا رو شکر همه چی خیلی خوب برگزار شد،   فقط حیف که خودت زیاد متوجه نمی شدی که همه این شادی و جشن به خاطر تو برگزار شده . انشاءا... از سالهای بعد خودتم توی این شادی شریکی .الهی فدای تو بشم . انشاءا... تولد 120 سالگیتو جشن بگیری . تو برای من و بابایی زیباترین هدیه خداوندی . خیلی از بودن تو خوشحالیم . وجود تو حتی در بدترین لحظات به ما شادی میده . بازم میگم عزیزم : گل زیبای من اولین سالروز شکفتنت مبارک خدایا شکرت به خاطر این نعمت بزرگ و عزیز . تا همیش...
16 اسفند 1391

دختر شیرینم

سلام عشقم ، نفسم ، عمرم سلام دختر شیرینم خیلی از دست خودم عصبانیم ، اخه خیلی دیر به دیر میام برات بنویسم ، در حالی که اگه هر روز هم بخوام از شیرین کاری های تو بنویسم باید یک صفحه پر کنم . الان یک سال و 16 روز داری . و روز به روز داری بزرگتر میشی . واکسن یک سالگی هم زدی و خدا رو شکر تا شش ماه دیگه راحت شدی . با اینکه خیلی وقته به مبل و دیوار دست میگیری و راه میری ولی هنوز مستقل نمیتونی راه بری .اولین بار شب 27 دی ماه بود که خودت بدون کمک گرفتن از جایی بلند شدی ایستادی و یک قدم هم برداشتی ولی خوب یه کم تنبلی ! الان دیگه میتونی بدون کمک بلند شی بایستی و چند قدم هم بر میداری ولی بعدش می افتی ، انگار میترسی که راه بری . الان 5 تا دندون ...
16 اسفند 1391

دختر 13 ماهه من

سلام عزیز دردونه من ، یکی یه دونه من ، نفس من الهی من فدای تو بشم دخترخوشگلم که تو اینقدر شیرین و باهوشی . هر کاری که یک بار جلوت انجام بدیم یاد میگیری و سریع میخوای تقلید کنی . حدود 10 روزی میشه که وقتی شیر میخوای میدویی میخوابی یه جا و میگی دییییییییی . هر وقت آب میخوای میگی اب بده ، و خدا رو شکر تو حرف زدن خیلی پیشرفت کردی وتقریبا میتونی خواسته هاتو بگی و من و بابایی خیلی از این بابت خوشحالیم .تازه هر چی هم میبینی صورتتو به یه حالت خاص میگیری و  میگی چیه ؟هرکی میره طرف بخاری یا وقتی سینی چای رو میبینی به حالت هشدار میگی : جیزهههه ،قربون تو برم که تو ریزه خانوم میخوای دیگرانو بترسونی . وقتی یکی داره نماز میخونه میدویی مهرو بر م...
16 اسفند 1391
1